سید مهدیسید مهدی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

سید مهدی مروارید زندگیم

ماه یازدهم

1393/3/15 15:35
163 بازدید
اشتراک گذاری

اولین روز از یازدهمین ماه یعنی 15 اردیبهشت تونستی فاتح اولین پله زندگیت بشی عزیزم. خونه ی آقا جون، از پله ی آشپزخونه رفتی بالا و بعدش هم خونه ی خودمون تونستی وارد آشپزخونه بشی و همچنین یکی از پله های اتاق خواب رو بالا بری. 20 اردیبهشت تونستی 2 پله بالا بری

شیرین کاری غروب 21 اردیبهشتت این بود که دیوار زیر تی وی رو گرفتی و بلند شدی و با دهانت میخواستی دیوار رو بخوری

22 اردیبهشت تونستی برای چند لحظه رو پای خودت بایستی. البته چند روز پیش هم عمه سکینه تو رو برای لحظه ای روی پاهای خودت دیده بود اما من نتونستم ببینم.

توی همین ماه تونستی به مدت زیاد یعنی در حد یک دقیقه یا کمی بیشتر!!! روی پای خودت بایستی.


یه شب پر از بازی 12 اردیبهشت
دندون 5 فک کنم 27م متوجهش شدم
دندون 6 هم معلومه ولی هنوز بیرون نزده
دندون 5 رو روی دندون 2 میکشی و صدا میده28 م
لبخند ناز به جای خنده بزرگ

30 اردیبهشت یه زردآلو و قند
5 خرداد 19:36 دو دستی با دیوار راه رفتی

هر چیزی رو که برمیداری و میخوای اگه ازت بگیرم حسابی گریه میکنی.

بازی بعد از ظهر 11 خردادمون این بود که من کف دو تا دستامو جلوی تو میگرفتمو تو با کف دستت میزدی روی دست من و بعدش من منم از زیر به دست تو ضربه میزدم. کلی میخندیدی با این بازی. وقتی دستامو پایین میزاشتم و کاری نمیکردم تو با دستت میزدی روی دستم که بیام باهات بازی کنم. وقتی فقط یه دستمو میاوردم جلو دوباره میزدی روی اون دستم یعنی هر دو دستتو بیار و وقتی پشت دستامو میگرفم سمت میزدی کف دستم یعنی دستتو برعکس کن

چهارشنبه 14 خرداد تمام پله های اتاق خواب رو فتح کردی. مطمئنم که قبل از این هم میتونستی فتح کنی اگه هر بار که میرفتی پای پله ها من نمیگفتم سید مهدی نه نه نه.

همون روز خونه ی بی بی یک قدم تونستی به جلو بری تنهایی.

از کار لباسشویی خوشت میاد و وقتی روشنش میکنم میری میاستی و میچسبی بهش یا از هر جای خونه زل میزنی بهش.

چند ماهی هست که متوجه یه خال کوچیک روی دستت شدم

 

پسندها (2)

نظرات (0)