پسرک دوسال و چهار ماهه ی ما
عزیزم چای صدف بریزم؟ چرا؟ دوست نداری؟
بعد از چند ماه این شعر امروز سید مهدی منو نشوند پای نوشتن دوباره ی اینجا.
شعرهایی که میخونه خیلی زیادن.
بچه های زیر گنبد کبود دندوناتون یکی بود یکی نبود خوش زبونی مث گوله ی نمک نه خسیسی نه بداخلاق نه حسود
قسمت های قرمز رو کاملا درست میخونه
کار دیگه ای که میکنه نماز میخونه. تکبیر میگه. الله اکبر. رکوع میره و برای سجده کامل روی زمین میخوابه و دهانش رو روی مهر میذاره و ذکر میگه. البته فقط لبهاشو تکون میده.
درس میخونه. میگه خاله خازه بریم درس بخونیم . بعد کتاب برمیداره و لبهاشو تکون میده انگار داره درس میخونه. وقتی خاله ش بلند میخونه اون یکی دو کلمه ی آخر جمله ها تکرار میکنه.
خ=ف مثلا خداخظ= خداحافظ خازه = فازه
معتاده گوشیه. سعی میکنیم کمتر استفاده کنه
حرف زدنش خیلی خوبه
هنوز نتونستم از پمپرز بگیرمش
از شیر گرفتنش خیلی راحت بود