ماه پنجم
میتونه سرشو از رو بالش بلند کنه
خنده های خجالتی و رو برگردون
بلند کردن سر و نیم تنه از روی بالش
دادن اسباب بازی از این دست به اون دست
تمایل بیشتر به نشستن به جای خوابیدن
علاقه به خورد هر چیزی
بالا آوردن سر و تنه وقتی روی شکم است
کچل شدنش
خواب رفتن توی کالسکه و گردش بیشتر
علاقه نشون دادن و بازی کردن با آویزای گهواره ش
بشین پاشو
اول از همه از تقلیدش بگم که برای اولین بار ازش میدیدم، اینکه وقتی مادرش رو در حال سینه زدن دید برای بار اول، با دستای مشت کرده و کوچولوش سینه زد. باور کردنش خیلی مشکل بود، اینکه این پسر منه که در عزای امام عزیزش همراه با مادر عزاداری میکنه...
روی برد یادگاری توی مراسم عزاداری دستشو گرفتم و با هم نوشتیم: "یا علی اصغر"
پسرم لباس سبز علی اصغر به تن کرد و توی مراسم شش ماهه ی کربلا هم عزاداری کرد.
روز تاسوعا بخاطر گرمی هوا فقط یه لباس رکابی زیر دکمه دار قهوه ای تیره تن سید مهدی کردم و رفتیم مراسم. هر آشنایی میدید علاوه بر اینکه خیلی ازش خوشش میومد و تعریف میکرد کلی هم صلوات میفرستاد و میگفت چرا این لباس رو تنش کردین؟! وقتی برگشتیم خونه، چشمتون روز بد نبینه، تو مدت 3 ساعت، 3 تا استفراغ خیــــلی زیاد و وحشتناک و جهنده از دهان و بینیش زد بیرون و اونقدر پسرم رو بیحال کرد که حتی نای گریه کردن هم نداشت و حتی توی گریه هاش صداش درنمیومد.. دوبار قطره متوکلوپرامید به تجویز پزشک بهش دادیم و به برکت عزاداری محرمش خوب شد پسرم.