سید مهدی مروارید زندگیم

شروع غذا و علاقه ی زیاد به غذا نشستن بدون تکیه و گرفتن دستش روی زمین وقت افتادن با تمرین و تقلید پاهاشو بالا میاره و با دست باهاشون بازی میکنه توی این ماه شیرین کاری مورد علاقه ت این بود که زبونتو بین لبهات بزاری و با تمام توانت پوف پوف کنی فوت کردن رو هم خیلی دوست داشتی

اولین سرماخوردگی حرص و ولع برای غذا اما غذا ندادن بهش خوردن کتاباش با بالش پشت سر نشستن بی علاقگی کامل برای خوابیدن بی علاقه شدن نسبت به اسباب بازی های تکراری و قایم کردن بخشی از اسباب بازی ها بی علاقگی به دمر خوابیدن وقت نشستن کامل خودشو خم میکنه و با پاهاش بازی می کنه    شروع کردی به صداهای الکی در آوردن مخصوصا وقتی بیدار میشی 25 آذر یه قدم سینه خیز به جلو رفتی 26 آذر هیچوقت فک نمیکردم از مچاله شدن کتاب قصه ی پسرم توسط خودش! خوشحال بشم. همیشه وقتی کتابای مچاله و پاره شده ی بچه ها رو میدیدم با خودم میگفتم عجب بچه هایی هستن! چرا از کتاباشون مواظبت نمیکنن؟ چرا ماماناشون اجازه میدن؟!!! اما وقتی خود...

میتونه سرشو از رو بالش بلند کنه خنده های خجالتی و رو برگردون بلند کردن سر و نیم تنه از روی بالش دادن اسباب بازی از این دست به اون دست تمایل بیشتر به نشستن به جای خوابیدن علاقه به خورد هر چیزی بالا آوردن سر و تنه وقتی روی شکم است کچل شدنش خواب رفتن توی کالسکه و گردش بیشتر علاقه نشون دادن و بازی کردن با آویزای گهواره ش بشین پاشو     اول از همه از تقلیدش بگم که برای اولین بار ازش میدیدم، اینکه وقتی مادرش رو در حال سینه زدن دید برای بار اول، با دستای مشت کرده و کوچولوش سینه زد. باور کردنش خیلی مشکل بود، اینکه این پسر منه که در عزای امام عزیزش همراه با مادر عزاداری میکنه... روی برد یادگاری توی م...